چرا دکتری خواندن غالباً وقت تلف کردن است؟

به گزارش وبلاگ عمومی، گزارش های متعدد نشان می دهند که دانشجویان دکتری بی شباهت به برده ها نیستند و سال ها کار سخت، بدون درآمد و آینده ای روشن در انتظار آنهاست.

چرا دکتری خواندن غالباً وقت تلف کردن است؟

از وبسایت دولت جمهوری اسلامی ایران دیدن نمایید.

به گزارش گروه دانشگاه وبلاگ عمومی به نقل از اکونومیست؛ دریافت مدرک دکتری در رشته ای دانشگاهی کار توان فرسایی است که تا مدتی پیش ظاهراً به زحمتش می ارزید. منزلت اجتماعی بالا، درآمد خوب و شغلی مطمئن در دانشگاه وسوسه نماینده بود. اما این روز ها سختی های این دورۀ تحصیلی طولانی باقی مانده است، اما خبری از مزایایش نیست. هر ساله لشکری از دکتر های بیکار از دانشگاه فارغ التحصیل می شوند، بدون آنکه چشم انداز اطمینان بخشی جلویشان باشد. شاید باید این دوره را کنار بگذاریم و روش های دیگری را برای تحصیلات پیشرفته امتحان کنیم.

در عصرگاه قبل از روز قدیسین 1517، مارتین لوتر تز های 95 گانه اش را بر در کلیسایی در ویتنبرگ آویخت. در آن روزگار، هر تز صرفاً موضعی بود که فردی خواستار بحث و استدلال بر سر آن بود. لوتر راهبی آگوستینی بود که ادعا می کرد مسیحیان نمی توانند راه ورود به بهشت را با پول بخرند. در روزگار ما، تز دکتری هم یک ایده است و هم نمایانگر دوره ای از پژوهش اصیل. نوشتن یک تز هدفی است که صد ها هزار دانشجویی که سالانه وارد دورۀ دکتری می شوند به دنبال آنند.

در بیشتر کشور ها مدرک دکتری یکی از ملزوماتِ اصلی برای اشتغال در دانشگاه است. این مدرک مقدمه ای است برای قدم گذاشتن در دنیای از پژوهش های مستقل. تز دکتری شاهکار فکری هر فرد است، ماحصل کار دانشجو در همکاری نزدیک با استاد راهنمایش. پیش احتیاج های اخذ مدرک دکتری در کشورها، دانشگاه ها و حتی در رتبه های مختلف تفاوت های زیادی با هم دارد. برخی از دانشجویان، نخست دو سال را صرف کار بر روی مدرک یا دیپلم دورۀ فوق لیسانس می نمایند. برخی از آنان حقوقی دریافت می نمایند و برخی دیگر در این راه باید پول هم بدهند.

برخی از دانشجویان دکتری فقط به پژوهش مشغول می شوند و برخی مکلفند کلاس ها و آزمون هایی را هم بگذرانند و برخی نیز ملزم می شوند به دانشجویان مقاطع پایین تر تدریس نمایند. متن یک تز در ریاضیات ممکن است چند ده صفحه باشد و در تاریخ، بیشتر از صد ها صفحه؛ و تازه فارغ التحصیلان دکتری ممکن است در حوالی بیست سالگی شان باشند، یا جان به لب رسیدگانی بالای چهل سال.

یکی دیگر از چیز هایی که بسیاری از دانشجویان دکتری در آن مشترکند، نارضایتی است. برخی از آن ها کارشان را برده داری توصیف می نمایند. کار در هفت روز هفته، ده ساعت در روز، با دستمزد پایین و دورنما های نامشخص، ویژگی شایع این مقطع است. می دانید که دانشجوی تحصیلات تکمیلی بودن بیشتر به یک ریشخند می ماند، وقتی دفترتان دکوراسیون بهتری از خانه تان داشته باشد و طعم مورد علاقه تان نودِل آماده. یکی از دانشجویان که به قول خودش در به در دنبال جایی می گردد که یک پیتزای مجانی گیر بیاورد، می گوید: خود دانشگاه نیست که آدم را دلسرد می نماید؛ آنچه باعث سرخوردگی می گردد، این است که می فهمی نقطۀ سرانجام از دسترس تو بیرون است.

نالیدن دانشجو های دکتری چیز جدیدی نیست؛ اما ظاهراً معضل اصلی در سیستم هایی نهفته است که دکترا های پژوهشی -نظری عرضه می نمایند (دکترا های حرفه ای -کاربردی در حوزه هایی مثلِ حقوق، تجارت و پزشکی ارزش عینی تری دارند). عرضۀ فارغ التحصیلان بیش از اندازه است. مدرک دکتری طراحی شد که افرادی برای مشاغل دانشگاهی تربیت شوند؛ اما شمار موقعیت های کاری دارندگان دکتری هیچ نسبتی با شمار فرصت های شغلی موجود ندارد. درعین حال، پیشگامان تجارت دربارۀ کمبود مهارت های بالا گلایه می نمایند و می گویند مقاطع دکتری چیز هایی را که ضروری است آموزش نمی دهند. منتقدان تندوتیز نیز دکترا های پژوهشی را با ترفند پانزی یا همان شرکت های هرمی1 مقایسه می نمایند.

مزایای ثروت

برای مدتی مدید، حتی مقطع اولیۀ دانشگاهی، امتیازی بود برای قلیلی از ثروتمندان؛ و بسیاری از کارکنان دانشگاهی مدرک دکترایی نداشتند. اما پس از جنگ دنیای دوم، همراه با گسترش تحصیلات عالی، این انتظار افزایش یافت که مدرسان دانشگاه مدارک بالاتری داشته باشند. دانشگاه های آمریکا در این زمینه بر دیگران پیشی دریافتد؛ در 1970، آمریکا به تنهایی یک سوم

مدرک دکتری طراحی شد که افرادی برای مشاغل دانشگاهی تربیت شوند؛ اما شمار موقعیت های کاری دارندگان دکتری هیچ نسبتی با شمار فرصت های شغلی موجود ندارد. دانشجویان دنیا و نیمی از فارغ التحصیلان دکتری در علوم و فناوری را در خود جای داده بود (در همین دوره، جمعیت آمریکا 6 درصد جمعیت دنیا بود). از آن هنگام، خروجی سالانۀ فارغ التحصیلان دکتری در آمریکا دو برابر شده و به 64 هزار نفر رسیده است.

سایر کشور ها هم در حال تکاپو و جبران عقب ماندگی شان هستند. طی سال های 1998 تا 2006 شمار دکتری های ثبت شده در همۀ کشور های سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی (OECD) به 40 درصد بالغ شد، در مقایسه با 22 درصد در آمریکا. شتاب فارغ التحصیلان دکتری، افزایش سریع و بسیار چشمگیری در مکزیک، پرتغال، ایتالیا و اسلوواکی داشته است. حتی ژاپن که شمار جمعیت جوانش در حال کاهش است، حدود 46درصد بیشتر درجۀ دکتری فراوری نموده است. بخشی از این رشد منعکس نمایندۀ بسط تحصیلات دانشگاهی در خارج از آمریکاست. ریچارد فریمن، اقتصاددانی در دانشگاه هاروارد که روی بازار کار پژوهش می نماید، می گوید از 2006، آمریکا فقط 12 درصد دانشجویان دنیا را در خود جای داده است.

اما دانشگاه ها دریافته اند که دانشجویان دکتری، نیروی کاری ارزان، با انگیزۀ بالا و قابل جایگزین هستند. هر چه دانشجویان دکتری بیشتر باشند، دانشگاه ها می توانند پژوهش های بیشتری انجام دهند و در پاره ای از کشور ها این افزایش به معنای کادر آموزشی بیشتر با حقوق کمتر است. یک دستیار آموزشی در ییل 20 هزار دلار در سال برای 9 ماه تدریس دریافت می نماید؛ در حالی که میانگین پرداخت به یک استاد تمام در آمریکا در سال 2009، 109 هزار دلار بود؛ رقمی بالاتر از میانگین پرداختی به قضات و دادرس ها.

در واقع، عرضۀ فارغ التحصیلان دکتری، از همۀ تقاضا های دانشگاهی برای کادر تدریس، بسیار فراتر رفته است. در کتابی جدید، اندرو هاکر و کلودیا دریفوس (که به ترتیب استاد دانشگاه و روزنامه نگارند) گزارش نموده اند که آمریکا در خلال سال های 2005 تا 2009 بیش از 100 هزار فارغ التحصیل دکتری فراوری نموده است. اما در همین بازۀ زمانی، فقط 16 هزار استاد جدید جذب شده اند. به کارگیری هر چه بیشتر دانشجویان دکتری برای تدریس در مقطع کارشناسی، شمار مشاغل تمام وقت را کاهش داده است. حتی در کانادا که خروج فارغ التحصیلان دکتری، رشد نسبتاً ملایمی داشته، دانشگاه ها در سال 2007، 4800 مدرک دکتری اعطا نموده اند، اما فقط 2616 استاد تمام وقت را استخدام نموده اند. به نظر می رسد که در حال حاضر، تنها شمار اندکی از کشور های در حال توسعۀ سریع مثل برزیل و چین هستند که کمبود فارغ التحصیل دکتری دارند.

مسیری کوتاه در عرضه و تقاضا

در حوزۀ پژوهش نیز همین داستان تکرار می گردد. در سال های اخیر، دانشجویان دکتری و پرسنل قراردادی معروف به فوق دکتری -که یک دانشجو آن را ورم کردن زنندۀ دانشگاه ها توصیف می نماید- بیشتر پژوهش ها را انجام می دهند. در حوزۀ مدارک فوق دکتری نیز با عرضۀ بیش از حد مواجهیم. دکتر فریمن از اطلاعات پیش از سال 2000 نتیجه گرفت که اگر مشاغل دانشکده های آمریکایی در علوم طبیعی سالانه حدود 5درصد افزایش می یافت، فقط 2درصد دانشجویان می توانستند شغلی داشته باشند. در کانادا 80 درصد فوق دکتری ها درآمدی برابر با 38600 دلار یا کمتر در یکسال دارند، البته پیش از کسر اقتصادیات؛ مبلغی که معادل میانگین دستمزد یک کارگر ساختمانی است. افزایش فوق دکتری ها مانع دیگری بر سر راه پست دانشگاهی ایجاد نموده است. امروزه در برخی مناطق، گذراندن 5 سال به عنوان فوق دکتری، پیش احتیاج رسیدن به یک شغل مطمئن تمام وقت است.

این لشکر پژوهشگران دکتری و فوق دکتری با دستمزد پایین، توان پژوهشی دانشگاه ها و به تبع آن، ظرفیت پژوهشی کشور ها را تقویت می نماید؛ اما این امر همواره چیز خوبی نیست. وقتی رسوم و مد ها تغییر می نمایند، ذهن های درخشان و آموزش دیده هرز می فرایند. عصر پساماهواره رشد سریع فارغ التحصیلان دکتری فیزیک را به وقفه ای ناگهانی دچار کرد، همان طور که جنگ ویتنام بودجۀ علوم را بلعید. برایان شوارتس، استاد فیزیک در دانشگاه اوربن نیویورک، می گوید که در دهۀ 1970، چیزی حدود 5 هزار فیزیک دان مجبور شدند دنبال شغلی در سایر حوزه ها بگردند.

در آمریکا ظهور اتحادیه های دانشگاه ها دریافته اند که دانشجویان دکتری، نیروی کاری ارزان، با انگیزۀ بالا و قابل جایگزین هستند. دانشجو-استادانِ در حال تحصیل در دورۀ دکتری، بازتابی است از فروپاشی یک قرارداد نانوشته میان دانشگاه ها و دانشجویان دورۀ دکتری: دستمزدی خجالت آور در حال حاضر، برای یک شغل دانشگاهی خوب در آینده.

مدرس- دانشجو ها در دانشگاه های دولتی مثل دانشگاه ویسکانسین مدیسون در اوایل دهۀ 1960 اتحادیه هایی را تشکیل دادند، اما عضویت در این اتحادیه ها اخیراً افزایش یافته است. هم اینک اتحادیه ها به دانشگاه های خصوصی نیز کشیده شده اند؛ اگرچه در ییل و کورنل، مقامات دانشگاه و برخی از دانشکده ها با این استدلال که دانشجویان دکتری شاغل به تدریس، کارگر نیستند، بلکه کارآموزند، در برابر درخواست های اتحادیه ها مقاومت می نمایند. در سال 2002 دانشگاه نیویورک، نخستین دانشگاهی بود که یک اتحادیۀ دانشجو-استادان را به رسمیت شناخت، اما سه سال بعد، مذاکره با آن را قطع کرد.

دستمزد ناچیز و دورنمای شغلی نامطمئن

در پاره ای کشورها، همچون بریتانیا و آمریکا، دستمزد ناچیز و دورنمای شغلی نامطمئن، در دانشجویان دکتری خارجی نمود پیدا می نماید. بنا به محاسبۀ دکتر فریمن، در سال 1996 تنها 23 درصد دکتری های علوم و مهندسی در آمریکا به دانشجویان زادۀ خارج از آمریکا داده شده بود. در سال 2006 این سهم به 48 درصد افزایش یافته بود. دانشجویان خارجی تحمل بیشتری در برابرِ شرایط کاری نامطلوب تر دارند؛ و عرضۀ کار خارجی ارزان و ماهرانه نیز سطح دستمزد ها را پایین نگه می دارد.

هواداران مدرک دکتری استدلال می نمایند که این مدرک همچنان ارزشش را دارد، حتی اگر به اشتغال آکادمیک دائمی منجر نگردد. این طور نیست که هر دانشجوی ورودی مقطع دکتری خواستار شغلی آکادمیک باشد و بسیاری از آنان با موفقیت وارد مشاغل بخش خصوصی مثلاً در حوزۀ پژوهش های صنعتی می شوند. این ادعا درست است؛ اما نرخ ترک تحصیل در این مقطع، بیانگر آن است که بسیاری از دانشجویان از چنین وضعی ناامید و دلسرد شده اند. در آمریکا فقط 57 درصد دانشجویان دکتری ده سال پس از زمان ثبت نام، به مدرک دکتری می رسند. در علوم انسانی که غالب دانشجویان برای تحصیل دکتری شهریه پرداخت می نمایند، این نرخ به 49 درصد می رسد. بدتر از این، در حالی که در سایر رشته ها دانشجویان در همان سال های نخست، کشتی را ترک می نمایند، در علوم انسانی، دانشجویان مثل صدف کوهی به کار می چسبند تا آن که در نهایت خسته شوند و دست بکشند. این دانشجویان تحصیلشان را به عنوان زبدگان دانشگاهی کشور شروع می نمایند. پژوهش در یکی از دانشگاه های آمریکا نشان می دهد که کسانی که تحصیلاتشان را به سرانجام می رسانند، باهوش تر از کسانی نیستند که تحصیل خود را رها می نمایند. نظارت و سرپرستی ضعیف، دورنمای شغلی نامناسب یا کمبود اقتصادی، باعث می گردد که بنیه و توانایی آنان ته بکشد.

یک سوم فارغ التحصیلان دکتری در اتریش، در مشاغل غیرمرتبط با مدرکشان مشغول به کارند

حتی ممکن است فارغ التحصیلانی که خارج از دانشگاه ها کار پیدا می نمایند، از پس گذران زندگی برنیایند. دوره های دکتری آن قدر تخصصی شده اند که دفاتر کاری دانشگاه برای استفاده از دستیاری فارغ التحصیلان جویای کار تقلا می نمایند، و مدیر گروه ها تمایل چندانی ندارند که از دانشجویانی که دانشگاه را ترک می نمایند، استفاده نمایند. یک تحقیق در سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی نشان می دهد که 5 سال پس از دریافت مدرک، بیش از 60 درصد فارغ التحصیلان دکتری در اسلواکی و بیش از 45 درصد در بلژیک، جمهوری چک، آلمان و اسپانیا همچنان با قرارداد های موقت مشغول کارند؛ بسیاری از آنان در مقطع فوق دکتری بودند. حدود یک سوم فارغ التحصیلان دکتری در اتریش، در مشاغل غیرمرتبط با مدرکشان مشغول به کارند. در آلمان 13 درصد فارغ التحصیلان دکتری به مشاغل دون پایه رضایت می دهند. این رقم در هلند به 21 درصد می رسد.

اضافه درآمدی بسیار ناچیز

فارغ التحصیلان دکتری، در نهایت، بیشتر از دارندگان مدرک لیسانس درآمد دارند. یک تحقیق ژورنال برنامه ریزی و مدیریت آموزش عالی2 که توسط برنارد کیسی اجرا شده، نشان می دهد که مردان بریتانیایی دارای مدرک کارشناسی. در کانادا 80 درصد فوق دکتری ها درآمدی برابر با 38600 دلار یا کمتر در یکسال دارند، البته پیش از کسر اقتصادیات؛ مبلغی که معادل میانگین دستمزد یک کارگر ساختمانی است 14 درصد بیش از کسانی که می توانستند به دانشگاه بفرایند، اما انتخاب دیگری نموده اند، درآمد دارند. اضافه درآمد برای یک فارغ التحصیل دکتری 26 درصد است.

اما این اضافه درآمد برای مدرک کارشناسی ارشد، که می توان یک ساله به آن دست یافت، تقریباً بالاست؛ در حدود 23 درصد. در پاره ای رشته ها، این اضافه درآمد برای فارغ التحصیل دکتری کاملاً به صفر می رسد. فارغ التحصیلان دکتری در ریاضیات و کامپیوتر، علوم اجتماعی و زبان، نسبت به دارندگان مدرک کارشناسی ارشد در همان رشته، هیچ اضافه درآمدی ندارند. در واقع، اضافه درآمدِ یک فارغ التحصیل دکتری نسبت به درآمد یک کارشناسی ارشد در رشته های مدیریت و فناوری، معماری و آموزش، بسیار ناچیز است. فقط در پزشکی و سایر علوم مرتبط، و تجارت و مطالعات اقتصادی، این اضافه درآمد آن قدر بالا هست که دریافت مدرک دکتری به زحمتش بیرزد. در مجموعِ همۀ رشته ها، حکم حقوقی یک فارغ التحصیل دکتری نسبت به دارندۀ مدرک کارشناسی ارشد، فقط شامل 3 درصد اضافه درآمد است.

مهارت های دوره دکتری را در زمانی کوتاه می توان یاد گرفت

دکتر شوارتس، فیزیک دان نیویورکی، می گوید مهارت هایی که در یک دورۀ دکتری کسب می گردد، می تواند به راحتی در دوره های بسیار کوتاه تری کسب گردد. به گفتۀ او سی سال قبل، شرکت های وال استریت فهمیدند که برخی فیزیک دانان می توانند محاسبات دیفرانسیل را انجام دهند و آن ها را استخدام کردند تا کوانت ها 3، تحلیلگران و کارگزاران بورس بشوند. امروزه دوره های کوتاهی برای آموزش ریاضیات پیشرفته به منظور استفاده در بازار اقتصادی وجود دارد. دکتر شوارتس می گوید یک فیزیک دان دارندۀ مدرک دکتری نمی تواند با کسی که دورۀ آموزش معادلات دیفرانسیل را گذرانده رقابت کند.

بسیاری از دانشجویان اظهار می نمایند که رشته شان را از سر علاقه دنبال نمی نمایند و خودِ تحصیلات هدف اصلی است، نه موضوع آن. فقط برخی از آنان تصوری اجاقتصادی از جایی دارند که تحصیلاتشان به آن ختم می گردد. در تحقیقی دربارۀ فارغ التحصیلان دکتری در بریتانیا حدود یک سوم از آنان پذیرفته اند که دکترایشان را تا حدودی برای ادامۀ تحصیل یا طفره رفتن از کاریابی دنبال نموده اند. تقریباً نیمی از دانشجویان مهندسی نیز همین وضع را داشته اند. دانشجویان علوم پایه می توانند به راحتی به عوایدی دست یابند و ازاین رو، به دنبال دریافت دکتری می فرایند. اما به موازات فواید، باقی ماندن در دانشگاه خساراتی هم دارد. کارگران با تحصیلات بیشتر که بیشتر از آنچه برای یک شغل ضروری است، آموزش می بینند احتمالاً رضایت و بهرۀ کمتری نصیبشان می گردد و احتمال بیشتری دارد که شغلشان را ترک نمایند.

دانشگاهیان با این پرسش مواجهند که آیا مدرک دکتری در مقایسه با شگفتی هایی که در انبوه هنر ها و فرهنگ های مختلف موجود در دنیا، انتظارشان را می کشد، ارزش دارد؟ آن ها بر این باورند که دانش از دانشگاه ها به جامعه سرازیر می گردد و جامعه را پربارتر و سالم تر می نماید. شاید این دیدگاه درست باشد؛ اما باز هم گذراندن مقطع دکتری ممکن است انتخاب بدی باشد.

علایق دانشگاه ها و دانشگاهیان رسمی، همپوشانی چندانی با علایق دانشجویان دکتری ندارد. دانشجویان درخشان تر هر چه بیشتر در دانشگاه ها باقی بمانند، برای دانشگاه ها بهتر است. دانشجویان تحصیلات تکمیلی باعث کسب امتیازات بیشتر برای دانشگاه و سوابق پژوهشی بیشتر اساتید راهنما می شوند. دانشگاه ها دانشجویان باهوش کارشناسی را دست چین می نمایند و آنان را به عنوان فارغ التحصیلان بالقوه آماده می نمایند. مقصودشان دست کم در شروع، این نیست که نوجوانان زیرک را کنار بگذارند. یک دانشجوی دختر از این سخن می گفت که در شروع به او وعدۀ فرصت های درخشانی داده بودند، اما پس از 7 سال کوشش سخت، او را با جوکی دربارۀ پیدا کردن شوهری ثروتمند، دست به سر نموده بودند. مونیکا هریس، استاد روان شناسی دانشگاه کنتاکی، یک استثنای نادر است. او بر این باور است که فارغ التحصیل دکتری بیش از اندازه فراوری شده و او از قبول این وضع، سر باز زده است. اما چنین پیشگیری یک طرفه ای از زادوولد دانشگاهی، نادر است. اخیراً از یکی از رؤسای آیوی لیگ دربارۀ عرضۀ بیش از حد دکتری سوالی پرسیدم و او در پاسخ گفت که اگر دانشگاه های

سازمان هایی که هزینۀ پژوهش ها را تأمین می نمایند، دریافته اند که بسیاری از فارغ التحصیلان دکتری، تبدیل مهارت هایشان را در بازار شغلی، سخت می یابند درجۀ یک پا پس بکشند، دیگران پیش می آیند و این مقطع را عرضه می نمایند.

پیگیری های اصیل

بسیاری از معایب گذراندن مقطع دکتری کاملاً معلوم است. گزارشگر شما از یک دهۀ قبل متوجه آن ها بوده است، در حالی که به وسیله یک دکتری عمدتاً بی وجه در حوزۀ نظری در حال تقلا بوده است. همزمان با کوشش اروپایی ها برای نظم و نسق بخشیدن به آموزش عالی، پاره ای از مؤسسات برای تعلیم ساختارمندتر فشار می آورند که این فشار ها معمولاً به نوعی دکتری آمریکایی ختم می گردد.

سازمان هایی که هزینۀ پژوهش ها را تأمین می نمایند، دریافته اند که بسیاری از فارغ التحصیلان دکتری، تبدیل مهارت هایشان را در بازار شغلی، سخت می یابند. نوشتن گزارش های آزمایشگاهی، ارائۀ سخنرانی های دانشگاهی و ارائۀ گزارش های نوشتاری شش ماهه، در کمال شگفتی می تواند در دنیای که در آن، دانش فنی باید به سرعت شبیه سازی و به صورتی ساده، به طیف وسیعی از مخاطبان ارائه گردد، دردسرساز باشد. امروزه برخی از دانشگاه ها به دانشجویان دکتری خود دوره هایی از پرورش مهارت های نرم همچون ارتباط و کار تیمی ارائه می نمایند که می تواند در بازار کار به دردشان بخورد. در بریتانیا، یک نیوروت پی اچ دی4 چهارساله، مدعی پرورش چنان مهارت هایی در فارغ التحصیلان است.

ملاک ها و انگیزه ها نیز می تواند تغییر کند. برخی از گروه ها یا مقامات دانشگاهی، شمار فارغ التحصیلان دکتری را به عنوان نموداری از موفقیت تلقی نموده و برای فراوری بیشتر آن، رقابت می نمایند. اما برای دانشجویان دکتری، این ملاک سنجش بیشتر به درد می خورد که چقدر سریع به شغل می رسند و چه مقدار درآمد خواهند داشت.

در پاره ای از نظام های آموزشی با این استدلال که طول کشیدن زمان تحصیل دکتری بیش از زمان پیش بینی شده باعث شده وضع دانشجویان بدتر گردد، بر دانشگاه هایی که چنین اجازه ای می دهند، جریمه وضع می گردد و این باعث افزایش ناگهانی دانشجویانی می گردد که دوره شان را تکمیل می نمایند.

بسیاری از کسانی که مقطع دکتری را شروع می نمایند، باهوش تر از همکلاسی هایشان هستند و در کار هایی که انجام داده اند، بهترین بوده اند. آن ها جوایز و پاداش ها را نصیب خود و دانشگاهشان می نمایند. همان گونه که گروه جدیدی از دانشجویان تحصیلات تکمیلی سال جاری در پژوهش خود نشان داده اند، تعداد اندکی از آن ها تمایل دارند که سیستمی که وارد آن شده اند، نفع و استفادۀ دیگران را در نظر بگیرد؛ آن ها معتقدند کار سخت و هوش برای موفقیت در دانشگاه کافی نیست و بسیاری از آن ها فکر می نمایند خارج از نظام دانشگاهی بهتر عمل می نمایند. شاید آن ها مهارت های پژوهشی خود را برای نگرشی دقیق تر و سخت گیرانه تر دربارۀ موقعیت های دانشگاهی دیگر به کار گیرند. کسی باید سرانجام نامه ای در این باره بنویسد.

منبع: خبرگزاری دانشجو

به "چرا دکتری خواندن غالباً وقت تلف کردن است؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چرا دکتری خواندن غالباً وقت تلف کردن است؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید