شباهت های فیلم موتورسواران با رفقای خوب اسکورسیزی
به گزارش وبلاگ عمومی، جدیدترین فیلم جف نیکولز به نام موتورسواران (The Bikeriders) با بازی جودی کامر، آستین باتلر و تام هاردی روی پرده سینما غوغا نموده است. داستان فیلم درباره شخصیتی به نام کتی است که کامر نقش او را بازی می نماید. کتی زنی است که خبرنگاری به نام دنی (با بازی مایک فایست) به خاطر تجربه ازدواج با یکی از اعضای یک باشگاه موتورسواری یاغی، با او مصاحبه می نماید. فیلم موتورسواران با سه اجرای اصلی عالی و یک ابزار روایی هوشمندانه که داستان را جلو می برد، کاوشی تاریک و پرتنش در شخصیت است که شباهت های بنیادینی با فیلم های کلاسیک از جمله رفقای خوب دارد.
فیلم موتورسواران به آنالیز ماهیت کلاستروفوبیک مردانگی می پردازد و نشان می دهد که چگونه مردان برای جبران احساس شکست، ناامیدی و آسیب پذیری خود، دیوارهایی دور خود می سازند. موتورسواران عمیقاً در خرده فرهنگ خاص باشگاه های موتورسواری کاوش می نماید، اما در مقام یک نگاه کلی تر به این حقیقت می پردازد که چطور مردان احساس بی هدفی و سرخوردگی خود را به خشونت تبدیل می نمایند. با کاوش در این مضامین، موتورسواران شباهت زیادی به فیلم کلاسیک گنگستری مارتین اسکورسیزی، یعنی فیلم رفقای خوب (Goodfellas) دارد.
وندال ها در مکان اشتباهی در پی هدف خود می گردند
مانند بسیاری از فیلم هایی که درباره مردان قانون شکن ساخته شده اند، همه چیز بسیار خوب و مجذوب کننده به نظر می رسد، تا اینکه یکی کشته می گردد. یک عامل مجذوب کننده ملموس درباره پیوستن به یک باشگاه موتورسواری وجود دارد. شخصیتی که تام هاردی نقشش را بازی می نماید، جانی، از شخصیت مارلون براندی در فیلم وحشی (The Wild One) برای راه انداختن باشگاه الهام می گیرد که نقش بامزه ای در خاستگاه وندال ها به شمار میرود. بعضی کارها صرفاً باحال به نظر می رسند، مثل خریدن ژاکت طرح عقرب رایان گاسلینگ از فیلم رانندگی (Drive). بنی، شخصیتی که باتلر نقش او را بازی می نماید، در همین کهن الگوی مجذوب کننده جا می گیرد.
به راحتی می توان تصور کرد همان طور که زیبایی شناسی و رفتار پروتاگونیست رانندگی برای بینندگان آرمانی به نظر می رسید، زیبایی شناسی و رفتار بنی نیز همان قدر آرمانی باشد. منطقی است؛ چرا که جاذبه باتلر، خوش تیپی و خوش ظاهری او اعتبار بیشتری به وندال ها می دهد. به همین علت است که جانی به شدت به بنی توجه نشان می دهد. امری که باعث می گردد بنی بین ارادت خود به باشگاه وندال ها و همسرش کتی، سرگردان بگردد. وندال بودن بنی باعث می گردد همه وندال ها به خاطر عضوی از یک گروه بودن، باحال تر به نظر برسند.
این موضوع موتورسواران را به یک کاوش عمیق تبدیل نموده که کارهایی را نشان می دهد که مردان وقتی زندگی آن ها را یک گوشه گیر می اندازد، حاضرند سخت کوشانه انجام بدهند تا خودشان را طوری بتراشند که درنهایت شبیه تصویر دل خواه شان بشوند؛ حتی اگر آن تصویر واقعی نباشد. جانی در پی احساس رفاقت بیشتر بود. بسیاری از مردانی که او به عضویت باشگاه درمی آورد تنها بودند؛ یا از خانواده های درهم شکسته می آمدند و یا از خانه های خود طرد شده بودند. آن ها در باشگاه وندال ها به یکدیگر می پیوندند چرا که هیچ جای دیگری برای رفتن ندارند. این شرایط باعث می گردد حس همدردی بین آن ها به وجود بیاید؛ اما آنچه این مردان از عضویت در وندال ها به دست می آورند، چیزی فراتر از کشمکش با قانون، خشونت و تباهی نیست.
ارائه خشونت و جنایت بدون زرق و برق
وقتی گروهی از مردان تنها، به مقدار کافی ناامید و مستعدند تا آن قدم اضافه را بردارند و از خط قرمز عبور نمایند، همه چیز به سرعت از بیاید دور هم جمع شویم و مثل گردن کلفت های توی فیلم ها رفتار کنیم فاصله می گیرد و به تیر خوردن یک نفر ختم می گردد. وندال ها کوشش می نمایند تا با پیروی از مجموعه ای از قوانین سازماندهی شوند، قانونی که هر موتورسوار از آن پیروی می نماید تا از حفظ نظم گروه اطمینان حاصل کند. اما از آنجایی که این قوانین را جانی از خودش درآورده، کاملاً خودسرانه اند.
سرسپردگی فرقه وار به این شیوه زندگی سفت و سخت به وندال ها یاری می نماید که با احساس شرافت کاذبی که خود ایجاد نموده اند، به آرامش برسند. درست مانند فیلم باشگاه مشت زنی (Fight Club)، وندال ها این فرصت را دارند تا به محض مواجهه با خطرات دنیایی که به آن پا گذاشته اند، همه چیز را رها نمایند و آسیب بیشتری به خودشان و دیگران نرسانند. اما درعوض، وندال ها با خودشان می گویند آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب. اینجاست که جانی به تدریج جنبه ای تاریک تر و خشن تر در خود پیدا می نماید. در حین اینکه افراد بیشتری آسیب می بینند و قوانین بیشتری را می شنمایند، این حقیقت که کوچک ترین نظم و ترتیبی در گروه وندال ها وجود ندارد، روشن و واضح می گردد.
9 فیلم شبیه موتورسواران که باید دیدن کنید
گره گشایی و سقوط نهایی جانی نشان می دهد که شرایط به طور کلی چقدر پوچ است. او زندگی خود را به خطر می اندازد تا نشان دهد به حس شرافت کاذبی که در باشگاهش جریان دارد، پایبند است. پیامدهای این فداکاری ثابت می نماید که درنهایت چقدر همه این کارها بی اهمیت است. بنی، کسی که گروه بیش از هر عضو دیگری به آن نیاز داشت، تنها کسی بود که در آخر عقل خود را به کار انداخت و قبل از اینکه خیلی دیر گردد، دور وندال ها را خط کشید. زمانی که بنی درهم شکسته در آغوش کتی خود را رها می نماید، یکی از لحظه های روشن گر فیلم است. چرا که تخلیه عاطفی او ثابت می نماید بنی سنگینی تصمیم هایی که وندال ها گرفته اند را درک نموده است. بنی دیگر احساس نمی نماید موتورسوار بودن ارزش ریسکش را داشته باشد، و درنهایت تصیمی می گیرد که واقعاً زندگی اش را بهبود ببخشد، به جای اینکه فقط در ظاهر ان را مجذوب کننده تر نشان بدهد.
فیلم موتورسواران شباهت های زیادی به فیلم رفقای خوب دارد
فیلم موتورسواران عناصر ساختاری خود را از رفقای خوب وام گرفته است. موتورسواران و فیلم اسکورسیزی به ویژه در رابطه با اینکه کتی چگونه به شخصیت کارن (با بازی لورین براکو) مرتبط می گردد، به هم نزدیک اند. هر دو شخصیت بین مجذوب کنندهیت زندگی جنایتکارانه همسرشان و درد و رنج ناشی از آن در نوسان اند. کارن هرگز نمی تواند هنری (با بازی ری لیوتا) را از تاریکی بازگرداند، و آن ها تنها زمانی به زندگی عادی برمی گردند که هنری مجبور می گردد تحت برنامه محافظت از شاهدان (witness protection) قرار بگیرد. جایی که موتورسواران مسیر متفاوتی را طی می نماید، آنجاست که کتی درنهایت پیروز می گردد بنی را از مسیر تاریک پیش رویش بازگرداند، و اگرچه تا حدودی مبهم است که زندگی مشترک تازه آن ها چقدر ایده آل است، اما با این وجود به نظر می رسد که یک انتها خوش نصیب شان شده باشد.
فیلم موتورسواران به شدت از ماهیت مردانگی انتقاد می نماید و مستقیماً با عواقب خشونت مردانی که نمی توانند کاری بهتر از این را پیدا نمایند، درگیر است. داستان بنی مقداری امیدوار نماینده است، چرا که او راه فرار مردان از چرخه مرگبار را با تصدیق احساسات خود به جای دیوار کشیدن در اطراف آن ها، نشان می دهد. بیان غم انگیز او از غم و اندوه چیزی است که به او شجاعت می دهد تا واقعاً یک زندگی برای خود بسازد و هدفی را بیابد که زندگی با وندال ها فقط وعده آن را داده بود؛ وعده ای که هرگز محقق نشد.
منبع: collider
منبع: دیجیکالا مگ